دلانــه هـایی از جنـــس سکوتـــ...

اینجــا حریـم منهــ.. من و حرفــای نگفتــه امـــــ...

دلانــه هـایی از جنـــس سکوتـــ...

اینجــا حریـم منهــ.. من و حرفــای نگفتــه امـــــ...

بهـــــــــــــــــــــــار

از آن بهار تا این بهار آموخته ام که … 

 بیشتر عشق بورزم و تنفر و بدی ها رو از خود دور کنم؛

 یاد گرفتم انسان در زندگی میتواند دوباره متولد شود و بهاری زیبا تر خلق کند؛ 

 یاد گرفتم با چشمانی باز تر به زیبایی های اطرافم توجه کنم. از آواز پرندگان و  نوازش گلها لذت ببرم؛ 

. یاد گرفتم شاد باشم ،لبخند بزنم چرا که وقتی به زندگی لبخند میزنم، وقتی که به گل لبخند میزنم ،انعکاس و بازتاب خنده ام را در زندگی میبینم؛ 

 

 اگرچه برای ابراز دوست داشتن به یک دوست ، گلی را چیده ام اما از آن دوست آموختم که، گل را نباید چید؛ بلکه باید نوازش کرد، حتی اگر خود کاشته باشی؛ زیرا هیچ کس مالک گلی نیست، چه بسا که نگهبان گلی است که کاشته است …