دلانــه هـایی از جنـــس سکوتـــ...

اینجــا حریـم منهــ.. من و حرفــای نگفتــه امـــــ...

دلانــه هـایی از جنـــس سکوتـــ...

اینجــا حریـم منهــ.. من و حرفــای نگفتــه امـــــ...

تقاصــــ.......


دیشب دیدمش تو خواب !!
توی گورستان تاریک..
کنار قبری نشسته بود و
 صدای هق هق مردونه اش کل قبرستان رو گرفته بود..
این موقع شب اونجا چیکار میکرد؟!!
قبر کی بود ک اینطوری زار میزد و میگفت:
" منو ببخش...ب تو بد کردم..ب خودم بد کردم!.."
و باز هق هقش  بلند میشد..
شنیدن صدای هق هق یک مرد ، یعنی
اون مرد خیلــــــــی داغونه ،
یعنی دیگه دنیا براش تموم شده..!
و شنیدن هق هق مردی ک دوسش داشتی ؛
 تو رو تا مرز جنون میکشونه!!!
جلو رفتم تا دلداریش بدم..
اسم سنگ قبر رو ک دیدم ، وحشت کردم!
اسم خودم بود......
من مُرده بودم!!
اون داشت از من طلب بخشش میکرد..

دیر اومدی آقای عزیز...
 خیلـــــــــی دیر!!!
غرورمو شکستی! دلمو شکستی!


من بخشیدمتـــــــ.......
اینجور گریه نکن...دلمو ریش میکنی!


د.ن : همه چی خیلییییی زووووود دیر میشه!!!!!
اون وقته ک دیگه فرصت جبران نیس!!!

پ.ن : الان همه خوابن ولی من...!!!!